-
دلم ...
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 14:12
دلم همچو اسمان پر از ابرهای بارانیست ای کاش دلم امشب بگرید
-
میشه ..
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 15:39
میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم؟ میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم می فهمی چی میگم بهت ، می بینی خسته گیمو؟ میشه بذارم پیش تو چند روزی زندگیمو؟ میشه بشینی پیشمو یه شعر برام بخونی؟ امشب یکم تنها شدم میشه پیشم بمونی؟ انگار یه بغضی تو گلوم داره شکسته میشه اینجوری که پلکای تو هی باز و بسته میشه میشه نوازشم کنی وقتی گرفته...
-
امروووووزم ...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 14:10
این روزا یه جور روزمرگی خیلی بدی حاکم شده بر روزگارم که معلوم نیس خودم هم از خودم چی میخوام .. همه چی تکراری شدن ..؟ واقعا نمیدونم چم شده ... من که همیشه یه جوری سرم رو گرم نگه میداشتم ... الان شدم یه موجوده ناشناخته که صبح از خونه میام بیرون و شب برمیگردم .. اصلا اون حس چند هفته های قبلو ندارم ... نمیدون شرایط آب و...
-
یه سلام و عذرخواهی خیلی خیلی بزرگ از دوستان عزیز ...
شنبه 4 خردادماه سال 1392 13:35
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ..... .... اول از همه ی دوستان عزیز و گلی که تو این یه هفته نیومدن من لطف داشتن و با نظرات خوب وزیباشون جویای احوالم بودن .... از مخاطبین خاص گرفته تا عامشون.... به هر حال دست گل همشون درد نکنه .. از بابت تبریک هاشون هم ممنونم...
-
گذشته ...
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 18:38
گذشته هایت را ببخش ! زیرا آنان همچون کفش های کودکی ات ، نه تنها برایت کوچکند ... بلکه تو را از گام برداشتن های بلند باز میدارند ... !
-
من و امروز .....
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:33
خدایا .... امروزم رو سرلوحه ادامه ی زندگیم داشته باش .... .................................. پ ن : اگه با کلی ذوق و شوق اومدین تا بخونین . باید حضور محترمتون عرض کنم که امروز یه روزه خاص هست .. خاص ازون بابت که یه شخصیت خاص ( ازون خیلی خیلی خاص ها ) یه تصمیمه خیلی خاص گرفته بود .... تصمیمی که روشنای راه هر دوی ما شده...
-
یا ضامن آهو ..
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 17:45
آخ که چقد دلم هواتو کرده .. یا ضامن آهو ........ پ ن : به سلامتی همه ی زائرین و مجاورین حضرت .. ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نزارین ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 02:23
«پادشاهی، حکیمان را فرا خواند و گفت: مرا چیزی بیاموزید که اگر بسیار غمگین باشم، در آن نگاه کنم و غم دل از بین برود و اگر بسیار شاد باشم، در آن نگاه کنم و فریفته روزگار نگردم. حکیمان مدتی مشورت کردند و سرانجام، نگینی بر انگشتری او ساختند که روی آن نوشته شده بود: این نیز بگذرد».
-
گل یا پوچ ...
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 22:16
هیچ وقت با خدا گل یاپوچ بازی نکن چون تو همیشه برنده هستی میدونی چرا؟ چون خدا دو دستش همیشه پره.
-
...
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 00:36
"آدم" ات می شوم اگر با هر سیبی وسوسه نشوی پ ن : اینو امشب پشت یه کامیون تو خیابون های شهر دیدم ....
-
بی خیال
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 16:56
بی خیال حرفایی که تو دلم جا مونده .......
-
قده یه دنیا دلم گرفته امروز. .....
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 16:31
امروز ..... قده یه دنیا دلم سنگین شده .... نمیدونم چه مرگم شده ولی انگاری قلبم داره تو سینم اضافی میکنه .... انگاری همه ی غم و غصه های دنیا تلمبار شدن رو این بی صاحب ... بد جور ..... یعنی دارم به قول یکی از قدیمیا غم باد میکنم ..... هی هر چی دارم به خودم دلداری میدم .. بازم نخیر .. بر میگردم سر خونه اول .... تو این...
-
درمکه که .....
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 18:43
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را...
-
م ... مثله ...........
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 22:19
به سلامتی همه ی مادر های دنیا ...... از همینجا بوسه میزنم بر دستان گرم و مهربانت ای مادر گل و عزیزم ... دورم از کنارت ، خیلی وقت ها نبودم پیشت .. ولی شنیدن صدای گرم نفس هات انگاری شده سرمشق و بهانه ی ادامه راه زندگیم ..... تا...
-
.... چرا همه دارن مثله مار تو خودشون میپیچن خدا جون ........
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 01:28
نمیدونم والا ما آدما ... کجای کارمون لنگه .. کدوم آجر وجودمون رو کج کار گذاشتیم ... کدوم وزنه ی نا متعادل حق و ناحقی رو تو زندگی جابجا کردیم ... چپ رفتیم ... راست رفتیم ... چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه میدونم والا ..... ولی تنها چیزی که معلوم هست و میبینم ... اینه که ... اغلب ملت...
-
من هم برای خودش کسیست حتی بدون تو!
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 20:34
عاشقی از آن کارهاییست که به من نمیآد! از آن نقش هاییست که نمیتونم بروم در قالبش نمیتونم خوب درش بیارم… نمیتوانم تحملش کنم. تازه فهمیدم برای زنده ماندن لازم نیست نگات… نفست… دلت… به کسی بند باشد. تازه فهمیدم تقدیر بعضی دستها خالیست، تقدیر بعضی اسمها تنهایی… تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم اینکه بهانه نباشم...
-
جاذبه
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 20:19
جاذبه ی سیب، آدم را به زمین زد… و جاذبه ی زمین، سیب را… فرقی نمیکند، سقوط، سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبهای، غیر از خداست. به جاذبهای میاندیشم که پروازم میدهد…..............
-
شروعی جدید البته با کلی تاخیر ......
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 18:52
همین جا اول یه معذرت خواهی از همه ی دوستان ، بازدید کنندگان ، مخاطبین خاص ، مخاطبین خیلی خیلی خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاص و همه ی عزیزانی که لطفشون شامل حال من شده میکنم .. بابت این همه نبودن و تاخیر بوجود اومده ..... ببخشیدم ....
-
عـــــــــ ــیــــــــــــــــد همه مبارک
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1392 20:58
سال نو همه مبارک
-
دلتنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگم....
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 21:50
دلتنگم… مثل مادری بی سواد … که دلش هوای بچه اش را کرده… اما بلد نیست شماره اش را بگیرد… به سلامتی همه ی مادرای خوب دنیا ....
-
خدایا ...
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 20:59
خدایا دیگر زمینت بوی انسانیت نمیدهد ...... دلم برای آن روزی تنگ است که آدم و حوا پا نهادند به دنیایی که به گمان خودشان سرنوشتی برای خود رقم بزنند ..... کاش حتی یک ثانیه فقط یک ثانیه از روزهایی را که الان سپری میکنیم می دیدند در آن زمان .... تا ابد هوس خوردن سیب حتی به گذری و فکری هم به سرشان نمی آمد.... خدایا .... اول...
-
خدا
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1391 20:32
من خدا را در قمقمه آب یافته ام ، در عطر پیچ امین الدوله ، در خلوص برخی کتاب ها و حتی نزد بی دینان . اما تقریباً هیچ گاه وی را نزد آنانی که کارشان سخن گفتن از اوست ، ن یا ف ت ه ا م .
-
پیشاپیش مبارکتون باشه سال جدید ....
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 21:33
-
امشب ...
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 21:32
این یادداشت ویرایش شد ...... ترجیح دادم همین جوری باشه ........ یه تبریک ساده و صمیمانه برا عید در راه ......
-
ای بابا .....
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 15:13
اصلن یه وضعی شده .. ها ...... انگاری همه یادشون رفته .... وا ....؟ چرا آخه ...؟
-
بی خیال ....
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 17:09
بی خیال حرفهایی که تو دلم جا مونده ..... بی خیال قلبی که این همه تنها مونده .... آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه ..... واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه ....
-
زیبا ....
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 17:14
زیبا زیبا هوای حوصله ابری است چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد از من مگیر چشم دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دل ها معنا شود یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت در تندباد عشق نلرزد زیبا آنگونه عاشقم که حرمت...
-
مـــــــا،
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 17:05
مـــــــا، نســـــلی هستیم کــــه، بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم… تایــــــپ کردیـــــــــم! چــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا آخه ..؟
-
چوپان دروغگو ....
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 17:04
گاهی دلم برای چوپان دروغگو می سوزه.. بیچاره ۲بار بیشتر دروغ نگفت اما.. انگشت نما شد.. ولی ما آدم ها چی؟ چرا ما ها با این که هر روز به بهانه های مختلف دروغ های رنگ و وارنگ می گیم انگشت نما نمی شیم..! و ما رو به عنوان صادق ترین آدم ها قبول می کنند! صادق ترین هایی که به خودمون هم دروغ می گیم.
-
ظلم
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 17:19
هر کس بخاطر ظلمی که بهت کرده .... مستحق مجازاته ! با بخشیدن ما از حق خودمون میگذریم فقط... ما حق مجازات داریم..اما ازین حق صرف نظر میکنیم... حق اون محفوظه و خداوند اون رو به چیزی که مستحقش هست میرسونه...