دل نوشته های من و خودم ....

دوست خوبه .. اونم فقط یکی ... اونم از نوعه خوبش ...

دل نوشته های من و خودم ....

دوست خوبه .. اونم فقط یکی ... اونم از نوعه خوبش ...

امروووووزم ...

این روزا یه جور روزمرگی خیلی بدی حاکم شده بر روزگارم که معلوم نیس خودم هم از خودم چی میخوام ..

همه چی تکراری شدن ..؟

واقعا نمیدونم چم شده ...

من که همیشه یه جوری سرم رو گرم نگه میداشتم ... الان شدم یه موجوده ناشناخته که صبح از خونه میام بیرون و شب برمیگردم ..

اصلا اون حس چند هفته های قبلو ندارم ...

نمیدون شرایط آب و هوایی تاثیر گذاشته روم یا ...... خودمم والا گیج شدم ..

ولی کاشکی این برزخ زودتر تموم بشه ... اصلا این وضع رو نمیتونم تحمل کنم ...

وای که دارم چه عذابی میکشم .. وای ....

دلتنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگم....

madare%20%5BAloneBoy.com%5D%20pir دلتنگم مثل مادری بی سواد

دلتنگم…


مثل مادری بی سواد


که دلش هوای بچه اش را کرده…


اما بلد نیست شماره اش را بگیرد…


به سلامتی همه ی مادرای خوب دنیا ....

خدایا ...

خدایا دیگر زمینت بوی انسانیت نمیدهد ......

دلم برای آن روزی تنگ است که آدم و حوا پا نهادند به دنیایی که به گمان خودشان سرنوشتی برای خود رقم بزنند .....

کاش حتی یک ثانیه فقط یک ثانیه از روزهایی را که الان سپری میکنیم می دیدند در آن زمان ....

تا ابد هوس خوردن سیب حتی به گذری و فکری هم به سرشان نمی آمد....

خدایا ....

اول تو بودی الان هم تو هستی و بعدا هم تو خواهی بود ... ما همه رفتنی هستیم ...

ولی ................................................................................................................

خدا

من خدا را در قمقمه آب یافته ام ،

در عطر پیچ امین الدوله ،

در خلوص برخی کتاب ها و حتی نزد بی دینان .

اما تقریباً هیچ گاه وی را نزد آنانی که کارشان سخن گفتن از اوست ، نیافته ام .

امشب ...

این یادداشت ویرایش شد ......

ترجیح دادم همین جوری باشه ........

یه تبریک ساده و صمیمانه برا عید در راه ......




ای بابا .....


                                       اصلن یه وضعی شده .. ها ......


انگاری همه یادشون رفته ....


وا ....؟ چرا آخه ...؟